آخرین مطالب وبلاگ
دلنوشته های ظهور (7)
ناجی می گه:
دلبرا در هوس دیدن رویت
دل من تاب ندارد ،
نگهم خواب ندارد ،
قلمم گوشه دفتر ،
غزل ناب ندارد ،
همه گویند به انگشت اشاره ،
مگراین عاشق دلسوخته......... ارباب ندارد؟
توکجایی گل نرگس ....... زفراقت دل من تاب ندارد ...
روزی هزار بار دلت راشکسته ام
بیخود به انتظار وصالت نشسته ام
هربار این تویی که رسیدی و در زدی
هربار این منم که در خانه بسته ام
هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی
هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام
ساحل چشم من از شوق به دریا زده است
چشم بسته به سرش، موج تماشا زده است
جمعه را سرمه کشیدیم، مگر برگردی
با همان سیصد و فرسنگ نفر برگردی
زندگی نیست، ممات است تو را کم دارد
دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد
از دل تنگ من، آیا خبری هم داری؟
آشنا، پشت سرت مختصری هم داری؟
منتی بر سر ما هم بگذاری، بد نیست
آه، کم چشم به راهم بگذاری، بد نیست
نکند منتظر مردن مایی، آقا؟
منتظرهات بمیرند، میایی آقا؟
به نظر می رسد این فاصله ها کم شدنی ست
غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست
دارد از جاده صدای جرسی می آید
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
منجی ما به خداوند قسم آمدنی ست
یوسف گم شده، ای اهل حرم ! آمدنی ست
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عج صلوات
برای ارسال دلنوشته ها روی لینک زیر کلیک کنید
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: درد و دل با آقا ، ،
برچسبها: